این کتاب در هجده بخش یا به زبان خود کتاب در هجده پرتو نوشته شده و بخشهای مختلف زندگی حضرت زینب (س) را از کودکی تا وفات به تصویر میکشد. نویسنده به پشتوانهی تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی، به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات حضرت زینب (س) پرداخته است.
آفتاب در حجاب
نویسنده: مهدي شجاعي
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
گروه سنی: 12 تا 15 سال
در یک شهر بزرگ، در یک کوچهی پهن، در طبقه ی سوم آپارتمانی آبی رنگ، دختربچهای زندگی میکرد. قدش نه بلند بود، نه کوتاه. موهایش خرمایی رنگ بود، در فصل تابستان زرد رنگ و در پاییز سرخ به نظر میآمد. او عاشق کتاب خواندن، موسیقی، فیلم، نقاشی، توپ بازی، طناب بازی و پختن شیرینی شکلاتی بود.
شمعدانی
نویسنده: الیف شافاک
تصویرگر: ظفر اکور
مترجم: آرزو علی پور
ناشر: مانوش
گروه سنی: 12 تا 15 سال
روی تپهای، شهری بود پر از آدم و ساختمان و ماشین. روزی شهر یک تکان خورد. بعد دو تا تکان خورد. بعد تکان تکان خورد. مردم فکر کردند، زلزله آمده است. همه از خانهها بیرون آمدند. چه زلزلهی عجیبی! زلزله تمام نشد و شهر تکان تکان تکان خورد و آخر سر هم راه افتاد!
این کتاب میتواند ساخته و پرداخته ذهن خلاق کودکی باشد که با یکی از بلاهای طبیعی مواجه شده است. او به خیال و رویا پناه برده و در این پناهگاه امن، خودش را برای درک و دریافت حادثهای عجیب آماده میکند.
شهری که راه افتاد
نویسنده: کبری بابایی
تصویرگر: محیا طلوع کیان
ناشر: چکه، کتابهای هندونه
گروه سنی: 3 تا 9 سال
همهی صبحها مثل هم است. مامان نمیتواند خرگوش کوچولو را پیدا کند. پنگوئن، آقا خرسه و آقا سگه هم نمیخواهند بگویند او کجاست. به نظرتون کجا پنهان شده است؟
صبح بخیر خرگوش کوچولو!
نویسنده و تصویرگر: رتراوت سوزانه برنر
مترجم: مريم اخگري
ناشر: موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان
گروه سنی: 3 تا 9 سال
بعضی روزها خیلی خوب هستند. این روزها آفتابی هستند. خورشید تو را صدا میکند که بیرون بیا، بازی کن، بالا و پایین بپر تا هوای تازه صورتت را نوازش کند. اما بعضی روزها خیلی خوب نیستند و ممکن است کمی سخت باشند.
این کتاب با زبانی کودکانه دربارهی نگرانی و چگونگی رویارویی با آن صحبت میکند.
نگرانی مثل ابر است
نویسنده: شونا اینس
تصویرگر: ایریس آگوچ
مترجم: افسانه شعبان نژاد
ناشر: لوپه تو
گروه سنی: 7 تا 9 سال
اژدها چنگالش را برداشت و کرد توی جاده و چرخاند. چرخاند و چرخاند. جاده مثل یک ماکارونی لوله شد دور چنگالش؛ با همهی ماشینها، تونلها و تابلوهایش. اژدها چنگالش را گذاشت گوشهی لپش، چشمهایش را بست و گفت: بوق بوق... ویژ ویژ... بوق بوق.
اما اگر اژدها همه چیز را بخورد، چه بلایی سر خودش و دشت گلهای آفتابگردان میآید؟
اژدهای گل آفتابگردان
نویسنده: محمدرضا یوسفی
تصویرگر: سما بیاتی
ناشر: افق، کتاب های فندق
گروه سنی: 7 تا 9 سال