شرح خبر
 
تاریخ
1395/12/10
عنوان گزارش نشست بررسی تاب آوری کشور در برابر سوانح
متن
(ارزیابی سوانح ناشی از ریزگردها، سیل و حادثۀ پلاسکو)
سخنرانان: دکتر شعاعی، دکتر اویس ترابی، مهندس علیرضا سعیدی
دبیر جلسه: دکتر مهدی زارع

کتابخانۀ حسینیۀ ارشاد در ادامۀ برگزاری جلسات بررسی حادثۀ دلخراش پلاسکو، در سومین نشست علمی خود در تاریخ پنجشنبه 5 اسفند 95 به موضوع "بررسی تاب آوری و آمادگی کشور در برابر سوانح طبیعی" پرداخت. این نشست از طریق رادیو اینترنتی حسینیۀ ارشاد به صورت آنلاین نیز پخش گردید.
جلسه در ساعت 10/30 آغاز شد.
دیدگاه‌های دکتر مهدی زارع، دبیر جلسه: با سلام و عرض خوش آمد خدمت دوستان. من ابتدا باید بگویم که جناب دکتر شعاعی به دلیل همراهی با رئیس جمهور در سفر به اهواز برای رسیدگی به مشکل ریزگردها و طوفان گرد و غبار اطلاع دادند که نمی توانند در نشست ما شرکت کنند و عذرخواهی کردند. کتابخانه حسینیۀ ارشاد به عنوان بزرگترین کتابخانۀ عمومی بخش خصوصی علاوه بر امانت دادن کتاب و فراهم کردن محیطی مناسب برای مطالعه و ارتباط با کتاب و نیز دسترسی به کتابخانۀ دیجیتال، به بسیاری از رخدادها و اتفاق های روز جامعه هم توجّه دارد و نشست‌ها، جلسات و کلاس‌های متعددی را در این باره برگزار می کند که دوستان می توانند با عضویت در کتابخانه از این برنامه ها استفاده کنند. آرشیو جلسات قبل، فایلهای صوتی به صورت پخش زنده و آرشیو هم در کتابخانه موجود است. در دو جلسۀ پیش پخش زندۀ تصویری داشتیم که در این جلسه نداریم. سؤالات را هم به ایمیل، تلگرام، اینستاگرام کتابخانۀ حسینیه می توانید بفرستید. من هم با "اینستا لایو" از نشست امروز فیلمبرداری می کنم و سؤالات دوستانی که ما را دنبال می کنند خواهم پرسید. از دکتر ترابی دعوت می کنم برای سخنرانی تشریف بیاورند.
دیدگاه‌های دکتر اویس ترابی: سلام خدمت دوستان و حضار گرامی. موضوع صحبت من "بررسی سیل‌های اخیر ایران" است.  اگر حوادث سال 95 را با هم مرور کنیم می‌بینیم که امسال استان سیستان و بلوچستان و استان فارس، یعنی استان‌های جنوبی کشورمان درگیر سیل شدند. در استان فارس طبق نقشه‌ها و نمودارهایی که می بینید، لار، جهرم و فسا بیشترین خسارت را دیدند. همچنین در بخش‌هایی از استان خراسان شمالی ما شاهد سیل بودیم. نکته‌ای که باید توجّه داشت اینکه سرزمین ایران یک "اقلیم واحد" نیست. "تقسیم بندی اقلیمی" ایران با "تقسیم بندی سیاسی" آن فرق دارد. سیل‌های چند ماه اخیر سیل‌هایی بوده که در اقلیم خشک و نواحی جنوب و جنوب شرق رخ داده است. رودخانه‌های این مناطق "رژیم فصلی" ندارند بلکه دارای "رژیم طغیانی" هستند.
مشکل مهندسان ما در برآورد طغیان ها بوده است. آنها نمی توانستند برای پیشگیری از سیلاب و طغیان رودخانه‌ها کار مؤثری انجام دهند و بتوانند آن را توجیه اقتصادی کنند. همانطور که در تصاویرِ ارائۀ بنده می بینید. ما در اینجا زنجیره های "کم آبی و خشک سالی" و "ترسالی" در ایران را مشاهده می کنیم.
 بررسی‌های 60-50 ساله ما در ایران نشان می‌دهد که این سیلاب‌ها و طغیان‌ها قابل کنترل و مهار هستند. البته این کار نیاز به شناخت اقلیم و برنامه ریزی دارد. ما باید "رفتار سرزمینی و اقلیمی" را بفهمیم و درک کنیم. همانطور که می بینید این چرخه ها و سیکل ها، دوره های 8-7 ساله هستند. هر حلقه یک دورۀ 7 یا 8 ساله را از سال 54 تا سال 86 نشان می دهد. وقتی می گوییم کشور دچار خشکسالی شده دقیقاً با بخش اکستریم نمودار ما منطبق است. مثلاً ما در سالهای 84 و 85 خشکسالی داشتیم یا در دهۀ 50 شمسی خشکسالی داشتیم. رنگ قرمز "خشکسالی" و رنگ آبی "ترسالی" را در نمودار پیش رو نشان می‌دهد. طبق این نمودار سال 1402 سالی است که ایران دچار بحران خشکسالی خودش می شود. این سیکل دوباره 3 سال بعد تکرار می شود. همانطور که می‌دانید علما می گویند واژۀ "انسان" از کلمۀ "نسیان" گرفته شده است. انسان اهل غفلت و فراموشی است. متأسفانه در دنیایی که تکنولوژی بر آن مسلط شده ما بر فرهنگ استفاده از تکنولوژی مسلط نیستیم. چند سال پیش مرکز مطالعات بحران شهرداری تهران مطالعاتی انجام داد و یک سری مراکز و سوله‌های مدیریت بحران را بارگذاری کرد که بسیار مجهز بودند. مواد غذایی و نقشه و غیره هم در آنها وجود داشت. اما متأسفانه بعد از مدتی این مراکز تغییر کاربری داده شد. چرا که از نظر مسئولان امر، توجیه اقتصادی نداشتند و نمی توان این مراکز را خالی گذاشت برای روز مبادا که اگر یک روزی مشکلی پیش آمد از آنها استفاده شود. سرزمین ایران به طور متوسط و با توجّه به گسترۀ خشک‌اش در کل در اقلیم خشک قرار دارد و در طول تاریخ همیشه دچار سیل و خشکسالی بوده و خسارات زیادی متحمل شده است. این نکته نشان می دهد که کشور ما در برابر حوادث و بلایای طبیعی "تاب آور" نیست و در کشور ما توانایی برنامه ریزی درست که از درک و پیش بینی به موقع رخدادها برمی‌خیزد وجود ندارد. تجربۀ تلخی که ما داشتیم و در دهۀ هفتاد اشک ایرانیان را در آورد سیل رودخانه هیرمند بود. رودخانۀ هیرمند، افغانستان را آبیاری می کند و در انتهایش به سه کفّه و کاسۀ مسطح به نامهای "پورَک"، "صابری" که در افغانستان هستند و "هیرمند" که در داخل ایران است، می رسد و وارد ایران می شود. باید دقت شود که اینها کاسه و کفّه هستند و دریاچه نیستند و در نقشه های موجود نباید آنها را با رنگ آبی نشان داد و باید اصلاح شود.
دکتر ابوترابی در ادامۀ سخنانشان به مرور حوادث سالیان و سده های اخیر در منطقه سیستان پرداختند از جمله: طوفان شهر زابل در سال359 هجری، خشکسال و قحطی در 214 هجری، سیل و طغیان سرزمین سیستان در 626 شمسی، سیل در سال‌های 1336 و 1354، خشکسالی در سال 1369 و غیره.
مردم سیستان ضرب المثلی دارند که می گوید: "بستن بندِ آب، بند ریگ، و بندِ مفسدان شرط آبادانی است." مردم سیستان در طول تاریخ همیشه یا روی شن های داغ می زیسته اند یا مثل مرغابی در آب و سیلاب غوطه ور بوده اند.
متأسفانه کارشناسان و مسئولان امر با طی شدن دورۀ سیلابی سیستان و رسیدن به دورۀ خشکسالی در این منطقه، بعد از 10 سال تحقیق و بررسی دربارۀ سیلاب، کار را رها کردند و با ورود به دورۀ کم آبی مشکل و تهدید سیلاب‌های سیستان را فراموش کردند، چنانکه می‌بینیم امروز بیشتر کنفرانس‌ها یا سمینارهایی که در این باره برگزار می شود با موضوع "خشکسالی" است نه "سیلاب". برای مثال چنانکه در نقشه هم می بینید رودخانه ای در نزدیکی شهر سوختۀ سیستان وجود داد که در سالهای 70-69 سیلی با حجم 16000 متر مکعب در آنجا رخ داد. عدم احداث سیل بند مناسب و استفاده از جاده، پل و مسیرهای جایگزین خطر تکرار این حوادث را بیشتر می کند. یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت در مهار سیلاب های سیستان، نادیده گرفتن طوفان های 120 روزۀ این منطقه است. در بعضی جاده‌های سیستان، طوفان به قدری سهمگین است که اگر صبح از مسیر جاده بروید عصر نمی توانید دوباره از همان مسیر برگردید. کانال کشی‌هایی هم که برای مهار سیل کرده بودند با وزش طوفان همه تخریب می شود. علت دیگر هم عدم اجرای درست "گوره ها" بود که به دلیل همکاری و مشارکت نکردن مردم منطقه شکست خورد. علت العلل رخ دادن پی در پی این حوادث در طول سالهای اخیر "عدم شناخت جغرافیای کشور" و "رفتار اقلیمی و سرزمینی ایران" است. ما رفتارهای آبی، بادی، و رفتارهای تکتونیکی صفحات زیرزمینی ایران (برای زلزله) را نمی شناسیم. ما باید رفتار سرزمین را مطالعه و درک کنیم. اگر من یا دیگری رفتار جغرافیایی سرزمین را درک نکنم به معنای حاکم نبودن یک نظم و معادله بر آن نیست و حتماً نظم و معادله ای وجود دارد که باید کشف شود.
 دیدگاه های مهندس علیرضا سعیدی: با سلام من به عنوان کسی که در حادثۀ پلاسکو از نزدیک حضور داشتم و به عنوان یک مهندس عملیات و سازه شاهد ماجرا بودم مطالبی را ارائه می کنم. (ایشان پس از نمایش فیلمهای جدیدی که خودشان از حادثه گرفته بودند مطالب خود را ارائه کردند).
چیزی که من به عنوان یک مهندس در این حادثه ناظر و شاهدش بودم و مشاهدات خود را فراتر از بحث‌های سیاسی و اجتماعی مطرح می کنم به صورت خلاصه این موارد و شاخص ها است:
آشفتگی در مدیریت بحران، به کارگیری افرادِ بدون صلاحیت مثلاً کسی که چندی پیش در حادثۀ سقوط خانم‌های خیاط از ساختمان خیابان جمهوری موفق عمل نکرده در حادثۀ پلاسکو به او مسئولیت می دهند و او فرماندهی آتشنشانی را به عهده می گیرد! این کار غلط است چرا که چنین فردی از نظر روانی به نوعی خود را "بدهکار" می داند و ممکن است درست تصمیم گیری نکند یا در جایی زیاده روی کند. نبود فرماندۀ مؤثر و در حد و قوارۀ این بحران و کسی که بتواند در لحظه تصمیمات مهم و حساس بگیرد. من نام نمی برم ولی یکی از مدیرانی که در صحنه حضور داشت، مستقیم از مراسم ختم پدرش در بهشت زهرا به آنجا آمده بود و اصلاً روحیۀ مناسبی برای کار و مدیریت نداشت و از نظر تاب آوری روانی هم مورد بررسی و تست قرار نگرفته بود. از دید عده ای ممکن است این کار به مسئولیت‌پذیری و جان‌فشانی تعبیر شود اما از نظر منِ متخصص در جایی که پر از اضطراب و نیازمند تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای سخت است چنین فردی مناسب و کارآمد نیست. اینجاست که ایشان 50 نفر را با خود به داخل ساختمان می‌برد، 12 نفر زیر آوار می مانند، و 320 نفر در اتاق گیر می افتند. این نشان دهندۀ آن است که ما روی اینگونه حوادث کار نکرده ایم و برای آنها آماده نشده ایم. آیا با روانشناس و مشاور صحبت کرده ایم؟ روی این فرماندهان و آتشنشانان عزیز کار روانی انجام شده است؟ من به عنوان یک مهندس آنجا فریاد می‌کشیدم و تذکر می‌دادم که نباید 40 نفر روی یک دیوار در حال ریزش با هم بایستند. این کار صد در صد غلط است. یا لودر سنگین نباید بر روی سازه ای که در حال ریزش است برود. مثلاً ما در صحنۀ حادثۀ پلاسکو مدیری داشتیم که افتخار می کرد من داخل حفرۀ ساختمان رفتم و با دست خود آهن 250 درجه را گرفته ام که ببینم کسی آنجا هست یا نه. از نظر بنده این کار کاملاً غلط است. مدیر نباید این کار را بکند چرا که کار عقلانی و درستی نیست. ایشان حتی اندام لاغری هم نداشت که بتواند به راحتی داخل شود. این کار یک فرد متخصص است که محل را بررسی کند چرا که اگر خدای نکرده اتفاقی برای این مدیر محترم بیفتد چه کسی می خواهد قضایا را مدیریت کند؟
(ایشان سپس چند فیلم دیگر از عملیات انجام شده در حادثۀ پلاسکو نمایش دادند)
چنانکه در فیلمها مشاهده کردید، لودرها در شب اول وارد می شوند. حادثه در ساعت 12 ظهر اتفاق افتاده و الآن ساعت 9 شب است. در این فیلم نیز می بینید که مدیران، تازه وارد صحنه می شوند و لباس هایشان هم تمیز و مشکی است.
یکی از مشکلاتی که در حادثۀ پلاسکو وجود داشت این بود که ما نقشۀ ساختمان پلاسکو را نداشتیم! به شرکت سازندۀ ساختمان زنگ زدم گفتند نداریم. نقشه‌های داخل ساختمان هم که سوخته بود. من به خاطر دوستی قبلی با مهندس سعیدی کیا به ایشان زنگ زدم و نقشه خواستم که ایشان گفتند نقشۀ دستی داریم و برایتان با پیک موتوری می فرستم. نقشه که به دستمان رسید متوجّه شدیم ساختمان پلاسکو یک انتها و تهی دارد که می توانستیم از آنجا وارد ساختمان شویم ضمن اینکه از "پاساژ کویتی‌ها" که در جنب ساختمان پلاسکو است هم راه نفوذ وجود داشته است.
اینجا باید از درایت آقای پرورش یاد کنم که 50 مقَنّی و چاه کن که کارشان حفر تونل به صورت حرفه ای بود با خود به سر صحنه آوردند اما جالب اینجاست که چون فرماندهی و مدیریت درستی وجود نداشت آنها گفتند لازمشان نداریم!
ما در حادثۀ پلاسکو مهندس و متخصص سازه و متخصص آواربرداری نداشتیم. سؤال این است که آیا در کل تهران و کشور ما 20 نفر استاد آواربرداری نباید داشته باشیم؟ اگر نداریم چرا تربیت نکرده و آموزش ندایده ایم؟ من در صحنۀ حادثه به دکتر فرید آبادی، که در هلال احمر استاد آواربرداری هستند زنگ زدم و گفتم خودتان را برسانید. ایشان آمد اما راهش ندادند!
مشکل دیگر صدور کارت برای عوامل اجرایی بود. چند جور کارت صادر کردند. بعد گفتند کارت ملی و پرسنلی هم علاوه بر آن لازم است. بعد که دیدند کارت به تعداد افراد نمی رسد و ناکافی است از همین کارتی که در دست من است یک دفعه 5000 تا کپی کردند که باعث آشفتگی و شلوغ شدن بیش از حد آنجا شد. دوستان و مدیران محترم می توانستند با استفاده از هولوگرام و آرم سازمان‌ها و نهادهای ذیربط کارت مناسب برای مدیران و عوامل اجرایی در صحنه صادر کنند که متأسفانه این کار هم صورت نگرفت.
 نکتۀ دیگر حفر تونل بود. اول حفره ای در زیرزمین ساختمان کویتی ها ایجاد کردند که در "رَمپ" بود و بالا بود و بعد آمدند پایین تر را سوراخ کردند که از مغازۀ طلافروشی رد می شد. ما گفتیم شما برای سوراخ کردن دیواری که 35 سانتیمتر بتون است یک مته لازم دارید که سر آن 50 باشد. بعد هم باید دوربین رد کنید ببینید آنجا کسی هست یا نه با این کار مغازۀ طلافروشی هم تخریب نمی شود که این کار را نکردند و طلافروشی هم تخریب شد.
نظر بنده به عنوان یک مهندس متخصص این است که ما در حادثۀ پلاسکو ادای تکلیف نکردیم بلکه رفع تکلیف کردیم. تناقض‌هایی که آدم در حین اجرای عملیات می دید، تحلیل پذیر نبودند. در صحنۀ حادثه اکثر افراد بدون ماسک و لباس‌های ایمن حضور داشتند که اکثراً پیمان کار شهرداری، آب و فاضلاب، و تخریب ساختمان بودند. اینها چنانکه در تصاویر می بینید لوازم، لباس و اصول ایمنی را رعایت نکرده‌اند. حتی ماسک معمولی هم ندارند چه رسد به ماسک اکسیژن. آن وقت ما این تصاویر را 24 ساعته در رسانه ملی داریم به دنیا نشان می دهیم و این افراد را به عنوان بهترین نیروهای متخصص معرفی می‌کنیم که کار درستی نیست. 
خود بنده از یکی از عزیزان آتشنشان که خسته و کوفته بود پرسیدم چند ساعت است که بیدارید؟ گفت 48 ساعت! گفتم کسی به شما نگفته که حداکثر طول کار شما در شبانه روز طبق استاندارد، فقط 8 ساعت است؟ می خواستیم به آتشنشانانی که غذا نخورده‌اند غذا برسانیم. آمدند گفتند نه! شما دارید کارایی آتشنشانی را زیر سؤال می برید و الآن به آقای ملکی می گوییم که اقدام شما را تکذیب کند. حتی دوستان نیروی انتظامی اجازۀ ورود افراد متخصص سازه و آواربرداری را نمی دادند.
جمع بندی من این است که ما مدیر بحران و فرماندۀ بحران در قواره و اندازۀ حوادثی مثل پلاسکو نداریم. ما به ظاهر از همۀ امکانات فنی و تکنیکی برخورداریم اما دربارۀ آنها مهارت آموزی نکرده و آنها راعملیاتی نکرده ایم. برخی افراد در حادثۀ پلاسکو مدیریت می کردند که تاکنون در هیچ کارگاه و کلاس مدیریت بحرانی شرکت نکرده اند. ما در حادثۀ پلاسکو جاگذاری صحیح برای نیروها نداشتیم. تمرین و مانور مناسب برای اینگونه حوادث نداشتیم. با لوازم، نیروها و پیمان کارها تمرین نکرده ایم. مدیران حاضر در صحنه برنامه ریزی درستی نداشتند. معمولاً اولین کاری که بعد از ورود به صحنۀ حادثه باید انجام شود ارزیابی صحنۀ حادثه است. خدا شاهد است که ما تا 5-4 روز نمی دانستیم دقیقاً چند نفر زیر آوار هستند. من صحنه های دلخراشی را ضبط کرده ام که دلم نمی آید برای شما دوستان پخش کنم. مثلاً مادری که عمل قلب باز کرده بود و مدام می خواست بداند بچه اش زیر آوار هست یا نه؟ یا یکی از مالکان مغازه در پلاسکو که در صحنه کتک خورد و او را اشتباهاً گرفته بودند. ما نه ارزیابی خوبی از صحنه داشتیم، نه برنامه و پلن و نقشۀ مناسب داشتیم و نه خروجی مناسبی. متأسفانه این حادثۀ دلخراش اتفاق افتاد ولی ما از اینگونه حوادث درس نمی گیریم. چرا نیامدیم سیستم اطفاء حریق، سیستم گاز و... ساختمان را بررسی کنیم؟ چرا دیتِکتور دود و آتش در چنین ساختمان بزرگ و پر رفت و آمدی نباید وجود داشته باشد؟ چرا در طبقات شلنگ برای آب رسانی وجود نداشت و ما باید از طبقه اول شلنگ را به طبقات دیگر می رساندیم. چرا گالن و مخزن 17000 لیتری گازوئیل که در زیرزمین پلاسکو وجود داشت همان روز اول تخلیه نشد؟ بله ذوب شدن آهن و رسیدن دمای آن به 250 درجه حاصل سوختن همین سوخت بود نه کاغذ و پارچه! زیرزمین ساختمان کاملاً تبدیل به یک کورۀ مواد مذاب شده بود.
در پایان باید عرض کنم که مستندهای بسیاری از حادثۀ پلاسکو ساخته می شود و خواهد شد و هر چه در این باره پژوهش کنیم باز هم کم است اما بسیاری از این مستندها برای فلان نهاد و مؤسسه و حزب و ارگان است و به دست منِ متخصص نمی رسد. باید این منابع فیلمها برای تحلیل و بررسی دقیق حادثه در اختیار استادان و متخصصان قرار گیرد. مالکان ساختمان‌های مسکونی و تجاری هم باید به ایمن سازی ساختمان به دیدۀ سرمایه گذاری بنگرند نه هزینه. امیدواریم که در آینده شاهد چنین حوادث تلخ و غم باری در کشورمان نباشیم. متشکرم.












منبع