عنوان: از پشت میز عدلیه (خاطرات طنز يك قاضي دادگستري)
پدیدآور: امين تويسركاني
ناشر: چشمه
سال نشر: 1397
از پشت میز عدلیه کتابی است که هم شما را میخنداند و هم تصویر متفاوتی از دستگاه قضایی نشان میدهد. امین تویسرکانی که تاکنون دوبار برگزیده جشنواره طنز مکتوب نیز بوده است هدف خود را از نوشتن این خاطرات در قالب طنز، کم کردن فاصله میان جامعه و قضات ذکر کرده است. او عقیده دارد بین مردم و قاضیها یک قهر قدیمی وجود دارد.
بیشتر دعواها، جنایتها، کلاهبرداریها، اختلاسها و چیزهایی که در صفحهی حوادث و سیاسی روزنامه میخوانید، نهایتاً به یک قاضی ختم میشود. به همین خاطر یک قاضی داستانهای زیادی در روز میشنود. این داستانها معمولاً از زاویه دید متهم یا قربانی روایت میشود و جنبههای خشونتآمیز و تلخ ماجراها پررنگتر است.اگر آشنا یا دوست قاضی نداشته باشید، کمتر پیش میآید که داستانها را از زبان خودقاضی بشنوید و چه قدر احتمال دارد که تا به حال داستان طنزی از یک قاضی شنیده باشید؟
این کتاب مجموعهی خاطراتی کاملاً واقعی از پروندههای جالب قضایی و برخوردهای مردم عادی با یک قاضی دادگستری است. بعضی از این خاطرات هم شگفتانگیزاست هم خندهدار. با خواندن این کتاب، تصویر شفافتر و واقعیتری از یک قاضی در ذهن شما نقش خواهد بست.
گزیدهای از کتاب:
متهمی داشتم کیفقاپ، اما چه کیفقاپی! با موتور کیف خانمی را زده بود و بیست متر آنطرفتر تصادف کرده و رفته بود زیر یک وانت نیسان. اتفاق به قدری سریع و آنی افتاده بود که خانم صاحب کیف هنوز از بهت قاپیده شدن کیف درنیامده، رفته بود در شوک دیدن یک صحنهی فجیع تصادف در حد پاشیدن خون و صدای ترکیدن استخوان. کیفقاپ هم همانطور پخش آسفالت زمین، این قابلیت را داشت که سه قسمتِ تمامْ نقش اول سریال آینهی عبرت را بازی کند:
هم کیف را از او پس گرفته بودند، هم خانم صاحب کیف با الفاظ آنچنانی از خجالتش درآمده بود، هم موتورش از وسط نصف شده بود، و از همه مهمتر، استخوان لگنش هم به سه قسمت غیرمساوی تقسیم شده بود...