شرح خبر
 
تاریخ
1395/10/28
عنوان خلاصه دومین نشست: معرفت شناسی دینی
متن
کتابخانه عمومی حسینیه ارشاد در ادامه برگزاری سلسله نشست های آفاق اندیشه در فصل زمستان 1395 دومین جلسه این نشست را در تاریخ 26 دی ماه 95 با موضوع "معرفت شناسی دینی" برگزار کرد. در این سلسله نشست ها پروفسور همایون همتی، استاد ادیان و عرفان و عضو هیأت علمی دانشگاه، به طرح موضوعات و مباحث مربوط به الهیات، کلام مدرن، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و دین پژوهی می پردازند.
این نشست، روز یکشنبه 26 دی 95 از ساعت 16 برگزار شد. پروفسور همتی، سخنران این نشست دربارۀ "معرفت شناسی دینی" صحبت های خود را ارائه کردند.
سخنان و دیدگاه‌های دکتر همایون همتی: با سلام و عرض خوش آمد. امروز می خواهم رشته و دانش معرفت شناسی "Epistemology" را به شما معرفی کنم و توضیح بدهم که این رشته چه هست و چه نیست و یکی از شاخه های معرفت شناسی که "معرفت شناسی دینی" (Religious Experience) است را معرفی کنم. معرفت شناسی دانشی کهن است که از افلاطون شروع شده است. از طرفی هم دانشی مدرن به شمار می رود که با جان لاک آغاز می‌شود. افلاطون در رساله‌هایی مثل الکیبیادس، تیمائوس، فایدون، فایدروس، تیتائوس، رسالۀ جمهور و در نقل قول‌هایش از سقراط، و همچنین فیلسوفانی مثل پروتاگوراس، گرگیاس، پیرهون، و هراکلیت درباب معرفت (به یونانی: Episteme)، شناخت، آگاهی، معرفت و دانش سخن گفته اند و نوشته‌اند. ارسطو در مابعدالطبیعه، پیتر آبلارد، آگوستین، و ویلیام اکامی نیز مباحث پراکنده‌ای درباره مسائل معرفتی و معرفت شناسی در آثارشان دارند. تا دورۀ دکارت که او را پدر فلسفۀ مدرن غرب دانسته‌اند. او در کتاب های خود از جمله "اصول فلسفه" (The Principles of Philosophy) و نیز "تأملات در فلسفۀ اولی" و "روش راه بردن عقل"، مباحث معرفت شناسی را مطرح کرد و پس از او هیوم و کانت به این موضوع پرداختند. اما معمولاً در تاریخ علم و فلسفه نخستین کسی که معرفت شناسی را به طور مستقل مطرح کرده جان لاک انگلیسی است. او کتابی دارد که به فارسی هم توسط دکتر رضازاده شفق ترجمه شده "جستاری در فهم بشر" (An Essay Concerning Human Understanding)، در واقع بعد از جان لاک، دانش و رشتۀ جدیدی به نام "معرفت شناسی" ایجاد شد. گسترش این دانش چنان پر شتاب و فراگیر بوده که برخی دانشمندان گفته اند رشد آن در 30 سال اخیر 200 برابر قبل بوده است. معرفت شناسان معرفت را اینگونه تعریف می کنند: "The Justified True Belief" یعنی "باور صادق موجّه". البته گِتیه در مقاله ای دو و نیم صفحه ای این تعریف را نقض و رد کرده است. 18000 مقاله در شرح و نیز پاسخ به نقد دو نیم صفحه ای او نوشته شده است. تا چند سال پیش بیش از 500 مسئلۀ اصلی در دانش اپیستمولوژی وجود داشت که درباره هرکدام ده ها و صدها مقاله نوشته شده است. در غرب مجله انگلیسی زبانِ "ذهن" (Mind) که توسط گیلبرت رایل اداره می شد و مجله آلمانی "ارکِنتیس" (Erkentis در آلمانی به معنای معرفت است) مطالب قابل توجهی درباره معرفت شناسی منتشر کرده اند. متأسفانه و سوگمندانه باید گفت سهم ما ایرانیان و مسلمانان در دانش معرفت شناسی "Epistemology" بسیار اندک و نزدیک به صفر است. در تمام سایت ها که جستجو کنید فقط دو رساله و کتاب از دکتر حمید وحید و مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی پیدا می کنید که هر دو هم پایان نامه این اساتید بوده اند. از مسلمان ها هم سه چهار نفر هندی و عرب و پاکستانی که دارای نظر و مکتب خاصی هم نیستند مقاله دارند. در آینده دانشگاهیان و حوزویان عزیز باید به فراگیری و کار علمی در این رشته بیشتر اهتمام کنند.
 اما انواع معرفت شناسی، ما امروز چندین نوع معرفت شناسی داریم:
معرفت شناسی اخلاقی (Moral Epistemology) یا (Virtue Epistemology). ارنست سوسا (Ernest Sosa) از معرفت شناسان بسیار برجسته و مهم است که کتابش را با خودم آورده ام. این کتاب دو جلدی است و در دوره های دکترا تدریس می شود. متأسفانه منابع فارسی در این زمینه بسیار کم است و ما کار نکرده ایم و در این رشته بسیار فقیر هستیم. یکی از بزرگ ترین متخصصان "معرفت شناسی فضیلت" (Virtue Epistemology) خانم لیندا زاگزبسکی است که دو کتاب و مقاله از او به فارسی ترجمه شده است. این رشته درباره "فضایل ذهن" بحث می کند. در معرفت شناسی اخلاق این بحث مطرح است که اخلاق باور چیست؟ اخلاقاً چگونه باید بیندیشیم و فکر کنیم؟ مثلاً دانشمند باید صداقت (Honesty) داشته  باشد. دروغ نگوید، رفرنس و منبع بدهد، استدلال کند، اهل فریب و شعبده بازی نباشد و سرقت علمی و ادبی نکند. اینگونه فضیلت ها که به ذهن و اندیشه و تفکر برمی‌گردد در "معرفت شناسی اخلاق و فضیلت" بحث می شود.
معرفت شناسی اجتماعی (Social Epistemology) شاخۀ دیگری از این رشته است که چهرۀ شاخص آن پروفسور آلوین گلدمن است و کتاب او در این زمینه خواندنی است که من با خود آورده ام. امروز رشته "معرفت شناسی" رشته مستقلی است و دیگر گرایش و رشته فرعی یا زیررشته به شمار نمی رود و در غرب تا مقطع دکترا و فوق دکترای آن در دسترس است هرچند غالباً آن را بخشی از فلسفه به طور عام می دانند. اما در ایران ما یک یا دو نفر بیشتر متخصص این رشته نداریم. باید برنامه دپارتمان های ما به روز شده و استاد و دانشجو در این زمینه پرورش پیدا کند و تربیت شود. درباره معرفت شناسی تنها دروس استاد ملکیان در سال 80 در حوزه و در دانشگاه تربیت مدرس وجود دارد که جزوه هایش در اینترنت قابل مراجعه و در دسترس است. معرفت شناسی اجتماعی، نقش دانشمندان در پیدایش، انتقال، آموزش، تحول و شکل گیری معرفت و اینکه شبکه های اجتماعی چگونه معرفت زایی یا معرفت ستیزی می کنند را بررسی می کند.
شاخۀ دیگر معرفت شناسی بافت گرا و زمینه گرا (Conceptual Epistemology) است که زمینه ها و بسترهای پیدایش یک دانش یا دانشمند را در جامعه بررسی می کند. مثلاً داروین یا گالیله در چه شرایطی نظریه داده و بالیده‌اند. در چه کانتکستی رشد کرده اند. گاهی عامل کشف یک تئوری این بوده که پزشک، زیست شناس یا فیزیک دانی، همسر یا بچه اش بیمار بوده اند و آن عالم به دنبال حل مشکل و پاسخ رفته است. این شاخه به نقش شرایط محیطی و مشکلات و مسائل شخصی دانشمندان در رشد و تولید علم می‌پردازد.
شاخۀ دیگر معرفت شناسی تکامل گرا یا تکاملی (Evolutionary Epistemology) است. این شاخه، تأثیر شرایط زیستی و تحولات آن و محدودیت های زیست محیطی، رشد مغز، اعصاب مغزی، تحول و تکامل اندام ها یا ناقص الخلقه بودن را در پیدایش شعور و معرفت و درک و شناخت انسان و نیز تحول و تکامل آن می سنجد. آیا کسی که مغزش سالم و کمال یافته است با کسی که فلج مغزی است یا نخاعش آسیب دیده درک یکسانی از جهان هستی دارند. در این زمینه به خصوص بعد از داروین کتاب های زیادی نوشته شده است.
از دیگر شاخه های مهم، معرفت شناسی فمینیستی (Feminist Epistemology) بنده اولین مقاله دربارۀ "الهیات فمینیستی" را در ایران 15 سال پیش نوشتم که چاپ شده است و 3 بار در دوره‌های دکترای الهیات و ادیان این نظان الهیاتی و مباحث آن را تدریس کرده ام. حجم کاری که در غرب در این باره انجام شده حیرت انگیز است. کسانی مثل رزماری رادفور روتر، الیزابت فیورنزا، شوسلر، مری دالی و سالی مک فاگ در این زمینه کار کرده اند و پروفسور و صاحب کرسی تدریس هستند. آنها معتقدند جنسیت بر نوع درک تأثیر می گذارد و ما یک شعور زنانه داریم و یک شعور مردانه. زنانه نگری و مردانه نگری. البته باید گفت فمینیسم در جامعه ما بد فهمیده شده و خیلی سطحی و عوامانه مطرح شده است. اگر از خیلی از افراد بپرسید فمینیسم چیست. می گویند یعنی برابری حقوق زنان و مردان و یا احترام به زنان. در حالی که این فقط موج اول فمینیسم است که در کشورهای غربی به تساوی دستمزد کارگران زن با مرد و اعطای حق رأی به زنان منجر شد. اما امروز ما با موج چهارم فمینیسم مواجه هستیم. متأسفانه در این حوزه در جامعۀ ما مطالعه نشده، کار علمی نشده و بسیاری از کسانی که در ایران گرایش فمینیستی دارند یا خود را صاحبنظر این رشته می دانند یکی از آثار سوزان هانتاگ، یا لیندا آلکوف و دیگران را نخوانده‌اند. در غرب، صاحبنظران این رشته چند زبان می دانند و صاحب کرسی تدریس هستند اما در کشور ما اکثراً رشته حقوق خوانده اند یا فعال اجتماعی هستند و سطح سواد آنها با فمینیست های غربی اصلاً قابل مقایسه نیست.
شاخه های دیگری از معرفت شناسی مثل "Formal Epistemology" هم هست که فرصت طرح آنها نیست. اینجا من کتاب پروفسور رابرت آئودی را درباره معرفت شناسی معرفی می کنم که به فارسی ترجمه شده است. یکی هم "The Oxford Handbook of Epistemology" که چاپ سال 2015 و بسیار جدید است. اما درباره معرف شناسی دینی می توان گفت ما در گذشته در فلسفۀ اسلامی و در علم کلام بخشی با عنوان "نظریة المعرفة" نداشته ایم. در برخی آثار شهید مطهری بحث های پراکنده ای هست که همان مباحث "وجود ذهنی"، "مقولات عشر"، "مراتب عقل" و مبحث علم مثلاً در جلد سوم "اسفار" ملاصدرا است. آنجا بعد از بحث "قوه و فعل" بحث علم (به معنای آگاهی) مطرح شده است که البته انتولوژی معرفت است نه اپیستمولوژی، یعنی متافیزیک و هستی شناسیِ آگاهی و معرفت است. اما بعد از انقلاب کتاب "علم حضوری" دکتر مهدی حائری یزدی، دو سه کتاب از شاگردهای استاد ملکیان، کتاب "شناخت شناسی" استاد جوادی آملی و کتابی از استاد مصباح وجود دارد. چند کتاب نیز از غربی ها ترجمه شده و این کل بضاعت ما در زمینه معرفت شناسی دینی است که انشاءالله باید جبران شود.
فیلسوفان علم، معمولاً معرفت شناسی را حاصل تلاش جمعی دانشمندان در طول تاریخ می دانند و برای آن به هویت جمعی قائل اند. برای نمونه دکتر سروش در کتاب "تفرج صنع" و ترجمۀ "مبادی مابعدالطبیعی علوم طبیعی" علم و معرفت را مجموعۀ آراء صادق و کاذب و درست و غلط می داند ولی در معرفت شناسی آراء و معارف غلط و کاذب را معرفت نمی دانند. معرفت شناسان می گویند: "معرفت، باور صادق موجّه" است. باور در اینجا مساوی ایمان نیست و اعم از ایمان است. باور، عام است و یک حالت نفسانی است. ما در مقابل نظرات مختلف می‌توانیم شک یا ظن داشته باشیم یا دچار وهم شویم که تعریف منطقی آنها فرق می کند. برای دانستن معنای باور (Belief)، و "Truth" به مقالۀ "صدق های منطقی و ریاضی" و مقالۀ "صدق" به قلم بنده در سایت نور مگز مراجعه کنید که سالها پیش ترجمه کرده ام و در نشریات کشور چاپ شده است. واژه "Truth" دو معنا در منطق و معرفت شناسی دارد یکی حقیقت و یکی صدق. البته در فلسفۀ سنتی اسلامی تا 5 معنا برای آن شمرده اند. اگر باوری با واقعیت خارجی مطابقت داشته باشد "باور صادق" است. اگر نه "باور کاذب" است. "معرفت" در دانش اپیستمولوژی یعنی "باور صادق موجّه". بعد از جان لاک و در دورۀ مدرن نظریه ای شکل گرفت که بنای "اثبات" و "رد" را ویران کرد. طبق این دیدگاه جدید اصلاً عقل بشر قدرت ندارد قاطعانه چیزی را اثبات یا رد نهایی کند و دقیقاً پس از طرح اینگونه نظرات بود که تئوری های "شکاکیت" در سطحی گسترده مطرح شدند. کانت هم گفت عقل بشر فقط ظواهر و "فنومن"ها و عالم محسوسات را می‌فهمد و راهی به عالم معقولات و "نومن"ها ندارد. این مسئله در معرفت شناسی تأثیر گذاشت و گفتند حالا که نمی توان چیزی را اثبات یا نفی کرد و نمی توانیم "ارزیابی عقلانی" از چیزی داشته باشیم پس هر نظریه، فرضیه و ادعایی باید "موجّه" (Justified) یعنی دارای استدلال و دلیل باشد. یعنی اگر کسی برای نظریه اش دلیل موجّه داشته باشد بیش از این نمی توانیم از او توقع داشته باشیم و همین کافی است. یعنی به جای اثبات منطقی کافی است نظریه و مدعایی روشمند و دارای دلیل باشد. در مرحلۀ بعد به جای "توجیه"، مسئلۀ عقلانیت یا معقولیت مطرح شد که در صورت تکافوی ادلّه و تساوی دلیل ها چگونه می توان یک طرف مدعا را بر طرف دیگر رجحان و ترجیح داد. لذا مسئلۀ عقلانیت معرفت و نیز معقول بودن باورهای دینی مطرح شد. آلوین پلنتینگا و ویلیام آلستون کتاب ها و آثار فراوانی در این زمینه دارند. طبق این نظر، معرفت‌شناسان معتقد شدند چون در فضای جدید سخنان و ادعاهای دینداران و ارباب ادیان، دیگر قابلیت "ارزیابی عقلانی" ندارد و از این دایره خارج است و قابلیت رد و اثبات ندارد و باید به بررسی عقلانیت آن پرداخت. از آن پس بود که کتاب های فراوانی با عنوان "ایمان و عقلانیت" (Faith and Rationality) یا معقولیت باورهای دینی و شبیه این عنوان ها نوشته شد.
دکتر همتی در پایان بحث به ارتباط میان "معرفت شناسی" و دیگر دانش ها مثل فلسفۀ زبان، منطق، روانشناسی ادراک، فلسفۀ علم، علوم شناختی، انفورماتیک و هرمنوتیک پرداختند و لزوم توجه بیشتر دانشگاه و حوزه به دانش معرفت شناسی و هرمنوتیک را یادآور شدند و افزودند: معرفت شناسی از چند دانش تغذیه می کند و خود در دانش دین شناسی، فلسفه دین، الهیات و غیره کاربرد دارد. "معرفت شناسی دینی" راهنمایی می کند که کدام راه ها و مسیرها برای فهم و درک و اثبات مفاهیم دینی باز و کدام بسته است. کدام مدل ها در تفکر درست و کدام غلط است. معرفت شناسی عام تر از منطق است. علم منطق قواعد درست اندیشی را بیان می کند و معرفت شناسی خاستگاه های فکر و استدلال های معتبر و نامعتبر و مفاهیم را آنالیز می کند و کالبدشکافی معرفت است.
در معرفت شناسی دینی مسائل زیادی مطرح می شود برای نمونه یکی از آنها بحث از "منابع معرفت" است که شامل این موارد است: 1- استدلال عقلی 2- ادراک حسی و تجربی 3- درون نگری و درون کاوی (علم حضوری و امور وجدانی) 4- حافظه و به یاد آوردن 5- گواهی دادن 6- شهود که شامل وجدانیات و بدیهیات می شود یعنی (درکی که از علم حضوری و امور وجدانی نتیجه می شود نه خود آنها، بدیهیات مأخوذ از وجدانیات است). همانطور که می بینید متأسفانه معرفت شناسان هیچ گونه حجیّتی برای "وحی" به عنوان یکی از منابع معرفت قائل نشده اند و این یک کاستی جدی است که نیاز به کار و تحقیق بیشتر دارد. می توان از راه ارجاع به "شهود" و "درون نگری" یا "گواهی" یعنی اعتماد (Trust) مثلاً به شخص آورندۀ وحی یا پیامبر آن را اثبات کرد و برای آن حجیّت قائل شد و بدینسان مشکل را حل کرد. به راه حل های دیگری نیز می توان اندیشید که اکنون بحث اصلی بنده نیست فقط خواستم تنبه بدهم. امروز برخی متفکران در جامعۀ ما معتقدند اساس دین بر تعبد است و اساس مدرنیته بر تعقل و عقلانیت و می‌گویند تمام اعتقادات دینی باید ریز به ریز و با جزئیات به طور استدلالی اثبات شود اما نکته اینجا است که ما حتی در علم چنین کاری نمی کنیم و چنین چیزی نداریم مثلاً وقتی دانشمندی نظریه ای را ارائه می‌دهد و ما خود آزمایشی در آن مورد نکرده ایم صرفاً از روی اعتماد سخن او را می پذیریم یا اینکه کسی می گوید در جهان و روی کره زمین مثلاً کشور مصر وجود دارد و ما هنوز آنجا را ندیده ایم، به او اعتماد "Trust" می کنیم و می پذیریم و بخش معظمی از علوم و معرفت های ما مبتنی بر همین اعتماد است نه استدلال و تحقیق. دربارۀ توجیه بسیاری از مفاهیم دینی و سخنان رسول اکرم (ص) و آموزه های بزرگان دین نیز از همین بحث اعتماد که یکی از منابع "حجیّت" از دید معرفت شناسان است می توان کمک گرفت.
در پایان جلسه دکتر همتی به سؤالات حاضران و علاقمندان پاسخ دادند.
این نشست در ساعت 30/18 پایان یافت.

منبع