بیست و ششمین نشست آفاق اندیشه با عنوان «جایگاه و اهمیت فرهنگ» با سخنرانی آقای پروفسور همایون همتی پس از پخش آیاتی از قرآن کریم، سرود ملی و کلیپ معرفی خدمات کتابخانه از ساعت 16 روز یکشنبه سوم دی 1396 آغاز شد.
محورهای مهم پروفسور همایون همتی:
بیشک بقا و هویت هر کشوری متکی به فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ یک ساخت دیالکتیکی دارد و از طرفی بر آداب و رسوم رفتار و سبک زندگی جامعه ... تأثیر میگذارد و از طرفی خود از آنها تأثیر میپذیرد. فرهنگ خواص و خصلتهایی دارد که نقش آن را بیهمتا میسازد. برای مثال فرهنگ به ما یک جهانبینی برای زیستن میدهد. فرهنگهای مختلف سبکهای زندگی مختلفی را با خود به همراه دارند. فرهنگ موجب ایجاد انسجام، پیوند و همبستگی در جامعه میشود. به نظر دورکیم مهمترین کارکرد فرهنگ «انسجامبخشی» (social solidarity) به جامعه است. طبق برخی تمرینها مجموعه «تجربههای مشترک» (shared experiences) یک قوم، فرهنگ آن قوم را تشکیل میدهد. فرهنگ هر قوم دارای اجزا و ارکان متفاوت و متنوعی است برای مثال قرآن، نوروز، یلدا و شاهنامه همه جزء فرهنگ ما هستند. فرهنگ متضمن قدرت است. امروز ابر قدرت، قدرت نظامی نیست. ابرقدرت بودن در قدرت نفوذ فرهنگی است. اکنون به اعتراف ابرقدرتهای جهان، ایران جزء ابرقدرتهای منطقه است، چون قدرت نفوذ و تأثیرگذاری در کشورهای منطقه را دارد. امروزه رشته «مطالعات فرهنگی» (cultural studies) بسیار بالنده و گسترده شده است. این رشته در 1950 در شهر بیرمنگام انگلیس توسط ریموند ویلیامز تاسیس شد و بعدها چهرههای معروفی مثل ریچارد هوگارت و استوارت هال، جفری الگزاندر نیز به او پیوستند و البته همگی تحت تأثیر دیدگاههای ماتیو آرنولد بودند. در تعریف دیگر، فرهنگ شیوه زیستن است و بیش از 600 تعریف از فرهنگ وجود دارد. در یک تعریف، فرهنگ را «رابطه» (communication) میدانند. فرهنگی که گوشهنشین شود، میمیرد. طبق تحقیقات بنده درباره رابطه دین و فرهنگ شش گونه نظریه داریم: 1- بیرابطه هستند (نسبت تباین) 2- رابطه جزء و کل دارند. 3- محصول یکدیگرند 4- رابطه و تأثیر متقابل دارند (این به حقیقت نزدیکتر است) 5- مستقل از هم هستند 6- باید با هم گفتگو و تعامل داشته باشند. بنده به تلفیقی از نظریه 4 و 6 معتقد هستم که نیاز به تشریح و توضیح دارد. برخی ادیان بسیار بسیط و ساده هستند و قدرت «تولید فرهنگی» بسیار محدودی دارند. برخی ادیان بسیار پیچیده و گسترده هستند و قدرت «تولید فرهنگی» زیادی دارند. فرهنگ همان دین یا دین همان فرهنگ نیست. این دو با هم به دلایلی فرق دارند. اما میتوانند و باید با هم گفتگو و تعامل داشته باشند.دین محصول فرهنگ و رسوبات فرهنگی نیست به خصوص دینهای وحیانی، توحیدی بزرگ و پیشرفته. این تلقی رو بنا و زیر بنا ریشه مارکسیستی دارد و اکنون میان جامعهشناسان نیز نظریههای مشابهی وجود دارد که از نظر من مردود است. ریشه دینگرایی و خداجویی بشر را نمیتوان با اینگونه تئوریها توضیح داد. ولی البته در بستر تاریخی همه ادیان از فرهنگ زمانه تأثیر میپذیرند. نه دین جزء فرهنگ است و نه فرهنگ جزء دین است. این مدعا دلایل تاریخی، فلسفی و جامعهشناختی دارد. ما امروز در جامعه خودمان نیاز شدید به همکاری پیروان فرهنگ و دینداران هستیم و مسأله وحدت حوزه و دانشگاه که امام خمینی (ره) آنهمه تأکید روی آن داشتهاند از همینها ناشی میشود. مخالفان دین غالباً به تباین و ستیز و بیرابطگی فرهنگ معین قائلند که سخنی نادرست و نامستند و فاقد استدلال معتبر است.
ایشان درباره حوزههای فرهنگ و چهرههای حوزه فرهنگ نیز توضیحات مفصلی ارائه دادند.
در انتها حاضران، سؤالات خود را از سخنران پرسیدند. این نشست ساعت 18 به پایان رسید.
برای شنیدن فایل صوتی این نشست اینجا را کلیک کنید.